به گزارش همشهری آنلاین فارن افرز نوشت: شش ماه پس از کشتار ۷ اکتبر حماس، به نظر میرسد که اسرائیل در این باریکه گیر کرده باشد. جنگ غزه ضربات شدیدی بر حماس وارد کرده اما هزینه این موفقیت بسیار بالاست؛ هم با توجه به تلفات فلسطینیها و هم برای وجهه بینالمللی اسرائیل. ارتش اسرائیل هنوز از هدف اعلام شده برای نابودی حماس دور است و به نظر میرسد در یک کارزار نظامی گیر افتاده است.
پس از ۷ اکتبر، بنیامین نتانیاهو، عهد بست که حماس را با کشتن رهبرانش، شکست دادن نیروهای نظامیش و ویران کردن زیرساختهایش «نابود کند». با این حال و به رغم این دستاوردها، هنوز هم کارزار نظامی اسرائیل با چالش روبه روست. حماس هنوز هم هزاران نیروی رزمنده در اختیار دارد. اعضایش اکنون در گروههای کوچکتر میجنگند، گروههای ده دوازده نفرهاش به نیروهای اسرائیل حمله میکنند و سپس در میان ویرانهها پنهان میشوند، وارد تونلهای باقیمانده میشوند یا در جمعیت شهری پناه میگیرند.
شاید بزرگترین ناکامی اسرائیل مربوط به اسیرانش باشد. آزادی ۱۱۲ گروگان و نجات چندین نفر دیگری که شمارشان سرجمع به ۱۳۰ نفر میرسد. حماس ادعا میکند که عملیات نظامی اسرائیل بیش از ۷۰ نفر از اسیران را کشته است. همان تونلهایی که نیروها و رهبران حماس را مخفی میکند، اسیران اسرائیلی را هم پنهان میکند و بسیار دشوار است که در حملاتی به آن گستردگی به غزه، آسیبی به گروگانها وارد نشود.
پیروزیهای تاکتیکی اسرائیل با هزینه انسانی عظیمی همراه بوده است. بیش از ۳۲ هزار فلسطینی در غزه کشته شدهاند که بسیاری از آنها کودک بودند. بیش از ۱.۷ میلیون نفر از جمعیت باریکه غزه بیجا شدهاند و بخش بزرگی از جمعیت آن در معرض قحطی و بیماری قرار دارند. علاوهبر کشتار مستقیم خود جنگ، اسرائیل رویههای بسیار آزاردهندهای را در برابر انتقال کمک به غزه در پیش گرفته است، در نتیجه، وجهه بینالمللی اسرائیل آسیب میبیند.
حمایت آمریکا، مهمترین متحد اسرائیل هم کاهش یافته است. در جامعه آمریکا در مجموع، نگاه مثبت به اسرائیل در طول سال گذشته از ۶۸ درصد به ۵۸ درصد کاهش یافته است. این کاهش در میان آمریکاییان جوان، بیشتر هم هست و محبوبیت اسرائیل از ۶۴ درصد به ۳۸ درصد سقوط کرده یعنی یک افت شگرف ۲۶ درصدی. جنگ غزه ممکن است زمینه را برای یک تغییر نسلی در سیاست خارجی ایالات متحده فراهم کند.
بعضی از دشواریهایی که اسرائیل در غزه با آنها روبهرو است،گریزناپذیر بودند. با این حال، فرصتهایی هم از دست رفت. اسرائیل میتوانست اجازه دهد که کمکهای بیشتری به غزه جریان یابد تا بخشی از هزینههای انسانی را کاهش دهد و انتقادات بینالمللی را که میگفت اسرائیل غیرنظامیان را تنبیه میکند، خاموش کند. میتوانست یک آتشبس را (فراتر از آن ۷ روز در نوامبر) به عنوان بخشی از یک تبادل اسیران، بپذیرد و احتمالاً نه تنها بیشتر زندانیان را آزاد کند بلکه به کشور در بازگشت حمایت بینالمللی کمک کند. همچنین میتوانست عملیات نظامی خود را در غزه دقیقتر و محدودتر نگه دارد و تلفات غیرنظامیان را کاهش دهد.
حماس از یک تیم با پشتوانه رهبری و فرماندهی برخوردار است که میتواند به آنها برای جایگزینی نفرات از دست رفتهاش تکیه کند. از این گذشته، ریشهکن کردن دائمی حماس نیازمند وجود یک دولت متفاوت در غزه است، دولتی که بتواند سالها حکومت کند و در این فرآیند، جایگزین نقش حماس در قانونگذاری، برقراری نظم، خدمات اجتماعی و سایر موارد ضروری شود. عدم توانایی در برپایی چنین دولتی به معنای آن است که با عقبنشینی اسرائیل، حتی چند هزار نیروی رزمنده حماس میتوانند به راحتی کنترل این گروه را دوباره برقرار کنند، به ویژه با توجه به اعتباری که این سازمان در تازهترین نبرد خود با اسرائیل کسب کرده است.
نظر شما